[اسم]

dictator

/dɪkˈteɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دیکتاتور خودکامه، فرمانروای مطلق

معادل ها در دیکشنری فارسی: دیکتاتور
  • 1.That country is ruled by a dictator.
    1. آن کشور توسط یک دیکتاتور حکومت می شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان