[فعل]

to discourage

/dɪˈskərɪʤ/
فعل گذرا
[گذشته: discouraged] [گذشته: discouraged] [گذشته کامل: discouraged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دلسرد کردن مأیوس کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دلسرد کردن
مترادف و متضاد encourage
  • 1.Don't let her comments discourage you.
    1. نگذارید نظرات او شما را مأیوس کند.
  • 2.The thought of how much work she had to do discouraged her.
    2. فکر اینکه چقدر کار باید انجام دهد، او را دلسرد کرد.

2 منصرف کردن بازداشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: منصرف کردن
مترادف و متضاد encourage
  • 1.We tried to discourage him from spending so much money.
    1. ما سعی کردیم او را از این همه پول خرج کردن منصرف کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان