[فعل]

to discriminate

/dɪˈskrɪməˌneɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: discriminated] [گذشته: discriminated] [گذشته کامل: discriminated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تبعیض قائل شدن فرق گذاشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تبعیض قایل شدن فرق گذاشتن
  • 1.This company discriminates against women, it pays them less than men for doing the same work.
    1. این شرکت، علیه زنان تبعیض قائل می‌شود، این (شرکت) برای انجام کار مشابه [شغل یکسان] به زنان کمتر از مردان حقوق می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان