[صفت]

disheveled

/dɪˈʃevld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more disheveled] [حالت عالی: most disheveled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آشفته ژولیده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پریشان
مترادف و متضاد disorderly unkempt
  • 1.He looked tired and disheveled.
    1. او خسته و ژولیده به نظر می رسید.
  • 2.She returned at 1 a.m. in a disheveled state.
    2. او ساعت یک شب با حالتی آشفته برگشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان