[اسم]

dishonesty

/dɪsˈɑn.ə.sti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حقه‌بازی نادرستی

معادل ها در دیکشنری فارسی: دغلی سوسه نادرستی نادرستی
مترادف و متضاد honesty
  • 1.Her dishonesty landed her in prison.
    1. حقه‌بازی‌اش او را به زندان انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان