[اسم]

dishonor

/dɪsˈɑːnər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌آبرویی ننگ، رسوایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: رسوایی
[فعل]

to dishonor

/dɪsˈɑːnər/
فعل گذرا
[گذشته: dishonored] [گذشته: dishonored] [گذشته کامل: dishonored]

2 بدنام کردن بی‌آبرو کردن، رسوا کردن

formal
  • 1.You have dishonored the name of the school.
    1. شما نام مدرسه را بدنام کرده‌اید.

3 زیر قول خود زدن بر تعهد خود نماندن

formal
  • 1.He had dishonored nearly all of his election pledges.
    1. او تقریباً زیر تمام وعده‌های انتخاباتی خود زده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان