[صفت]

disjointed

/dɪsˈʤɔɪntɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more disjointed] [حالت عالی: most disjointed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناپیوسته مجزا، منفصل، ازهم‌گسیخته

معادل ها در دیکشنری فارسی: گسیخته
مترادف و متضاد disconnected incoherent
piecing together disjointed fragments
کنار هم گذاشتن تکه‌های مجزا

2 (مفصل) دررفته جداشده

مترادف و متضاد dislocated
a disjointed shoulder
یک کتف دررفته
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان