[فعل]

to dispossess

/ˌdɪspəˈzes/
فعل گذرا
[گذشته: dispossessed] [گذشته: dispossessed] [گذشته کامل: dispossessed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مصادره کردن محروم کردن

  • 1.they were dispossessed of lands and properties during the Reformation.
    1. زمین ها و املاک آنها طی دوره اصلاحات مصادره شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان