Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خوی
2 . میل
3 . استقرار
4 . واگذاری (پول یا ملک در وصیتنامه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
disposition
/dˌɪspəzˈɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خوی
طبع، منش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خلق
خوی
سیرت
منش
طبیعت
مشرب
مترادف و متضاد
temperament
1.These dogs show a very sociable disposition.
1. این سگها خویی بسیار اجتماعی نشان میدهند.
2.This film is not recommended for those of a nervous disposition.
2. این فیلم برای کسانی که طبع استرسی دارند، توصیه نمیشود.
2
میل
تمایل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمایل
مترادف و متضاد
inclination
tendency
1.Do people have a natural disposition to be good?
1. آیا مردم میل طبیعی به خوببودن دارند؟
2.He shows a disposition towards violence.
2. او تمایل به خشونت نشان میدهد.
3
استقرار
آرایش، طرز قرارگیری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استقرار
1.The plan shows the disposition of the rooms.
1. این نقشه محل قرارگیری اتاقها را نشان میدهد.
2.They gave us a new strategic dispositions of our forces.
2. آنها به ما یک آرایش استراتژیک جدید برای نیروهایمان دادند.
4
واگذاری (پول یا ملک در وصیتنامه)
1.A solicitor advised him as to the disposition of the money.
1. یک وکیل به او در مورد واگذاری پولش مشورت داد.
2.This is a tax which affects the disposition of assets on death.
2. این مالیاتی است که واگذاری اموال بعد از مرگ را تحت تاثیر قرار میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
disposed
dispose
disposal
disposable income
disposable
dispossess
dispossession
disproportionate
disprove
disputant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان