Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to disprove
/dɪˈspruv/
فعل گذرا
[گذشته: disproved]
[گذشته: disproved]
[گذشته کامل: disproved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رد کردن
تکذیب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکذیب کردن
مترادف و متضاد
prove
1.The theory has now been disproved.
1. (این) نظریه اکنون رد شدهاست.
2.We’re trying to disprove the theory that chocolate is bad for you.
2. ما سعی داریم این نظریه را که شکلات برای (سلامتی) شما مضر است، رد کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
disproportionate
dispossession
dispossess
disposition
disposed
disputant
disputation
dispute
disqualification
disqualify
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان