[اسم]

dock

/dɑk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اسکله بارانداز، لنگرگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بارانداز لنگرگاه
مترادف و متضاد harbor port
  • 1.His boat was moored at the end of the dock.
    1. قایق او در انتهای اسکله لنگر انداخته بود.

2 جایگاه متهم (در دادگاه)

  • 1.He's been in the dock several times already.
    1. او تا به حال چندین بار در جایگاه متهم ایستاده است.
[فعل]

to dock

/dɑk/
فعل ناگذر
[گذشته: docked] [گذشته: docked] [گذشته کامل: docked]

3 لنگر انداختن پهلو گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پهلو گرفتن
مترادف و متضاد moor
  • 1.The ship docked at Southampton.
    1. (آن) کشتی در "ساوت‌همپتون" لنگر انداخت.

4 متصل کردن (سفینه فضایی)

  • 1.Next year, a technology module will be docked on the space station.
    1. سال آینده، یک واحد [بخش] فناوری به سفینه فضایی متصل خواهد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان