[اسم]

dope

/doʊp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مواد مخدر

معادل ها در دیکشنری فارسی: مواد مخدر ماده مخدر
to smoke dope
مواد مخدر کشیدن
  • He has admitted smoking dope as a teenager.
    او اعتراف کرده است که در نوجوانی مواد مخدر کشیده است.

2 داروی نیروزا

3 آدم احمق آدم خنگ

[فعل]

to dope

/doʊp/
فعل گذرا
[گذشته: doped] [گذشته: doped] [گذشته کامل: doped]

4 دوپینگ کردن مواد مصرف کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوپینگ کردن
  • 1.They were arrested for doping racehorses.
    1. آنها به خاطر دوپینگ کردن اسب های مسابقه دستگیر شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان