[صفت]

dopey

/ˈdoʊpi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more dopey] [حالت عالی: most dopey]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احمقانه احمق

informal
a dopey grin
یک پوزخند احمقانه

2 گیج (به خاطر مصرف دارو) منگ، نشئه

informal
  • 1.I felt dopey and drowsy after the operation.
    1. من بعد از جراحی منگ و خواب‌آلود بودم [احساس منگ و خواب‌آلود بودن کردم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان