Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیشنویس
2 . شربت (داروشناسی)
3 . جریان هوای سرد
4 . خدمت اجباری
5 . عمق آب (مورد نیاز برای شناورشدن کشتی)
6 . حواله
7 . طرح کردن
8 . فراخواندن (به خدمت اجباری و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
draft
/dræft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشنویس
چرکنویس، طرح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشنویس
چرکنویس
a rough/final ... draft
پیشنویس [طرح] اولیه/نهایی و...
This is only the first draft of my speech.
این فقط اولین چرکنویس از سخنرانیام است.
in draft form
در حالت پیشنویسی
The legislation is still in draft form.
آن قوانین هنوز به صورت پیشنویس هستند.
a draft constitution/treaty/agreement
پیشنویس یک قانون/معاهده/توافقنامه
The agreement draft has been approved.
پیشنویس توافقنامه مورد تایید قرار گرفته است.
2
شربت (داروشناسی)
a sleeping draft
شربت خواب
1. The robbery took place by using a sleeping draft on the guard.
1. دزدی با استفاده از شربت خواب روی نگهبان رخ داد.
2. The sleeping draft helped him sleep well.
2. شربت خواب به او کمک کرد که خوب بخوابد.
3
جریان هوای سرد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وزش
کوران
1.Can you shut the door? There's a draft in here.
1. میتوانی در را ببندی؟ اینجا هوای سرد میآید.
2.Can you shut the window? I can feel a draft.
2. پنجره را میبندی؟ جریان هوای سردی را حس میکنم [هوای سرد میآید].
4
خدمت اجباری
اعزام اجباری (به جنگ)
1.25 million men were sent to the draft.
1. 25 میلیون مرد به خدمت اجباری فرستاده شدند.
2.He moved to Canada to avoid the draft during the Vietnam War.
2. او در جریان جنگ ویتنام به کانادا نقل مکان کرد تا از اعزام اجباری اجتناب کند.
5
عمق آب (مورد نیاز برای شناورشدن کشتی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبخور
1.The shallow draft enabled her to get close inshore.
1. عمق کم آب [کمعمق بودن آب] به او اجازه داد که به ساحل نزدیک شود.
6
حواله
برات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برات
حواله
1.Payment must be made by bank draft drawn on a UK bank.
1. پرداخت باید توسط حواله بانکی گرفته شده از بانک بریتانیا انجام شود.
2.You pay for the car by bank draft in the local currency.
2. تو باید با استفاده از حواله بانکی به پول محلی، هزینه ماشین را پرداخت کنی.
[فعل]
to draft
/dræft/
فعل گذرا
[گذشته: drafted]
[گذشته: drafted]
[گذشته کامل: drafted]
صرف فعل
7
طرح کردن
پیشنویس کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشنویس کردن
to draft a constitution/contract/bill ...
طرح کردن یک قانون/قرارداد/لایحه و...
The military began drafting a new constitution.
ارتش شروع به طرحکردن یک قانون جدید کرد.
to draft something
چیزی را پیشنویس کردن
I'll draft a letter for you.
من نامهای برای تو پیشنویس خواهم کرد.
8
فراخواندن (به خدمت اجباری و...)
احضار کردن
مترادف و متضاد
call forth
conscript
to be drafted into something
به چیزی فراخوانده شدن
1. Extra police are being drafted in to control the crowds.
1. پلیسهای بیشتری برای کنترل جمعیت، فراخوانده شدند.
2. He was drafted into the army.
2. او به ارتش فراخوانده شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
drab
dr martens
dozer
dozen
doze off
draft horse
draft-mule work
drafting board
drafting pencil
drafting triangle
کلمات نزدیک
dracula
draconian
draco
drachma
drabble
draftsman
drafty
drag
drag and drop
drag on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان