[فعل]

to drag out

/dræg aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: dragged out] [گذشته: dragged out] [گذشته کامل: dragged out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کش دادن (کاری)

مترادف و متضاد prolong
  • 1.Let's not drag out this discussion—we need to reach a decision.
    1. بیا این بحث را کش ندهیم-باید تصمیم بگیریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان