Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لوله فاضلاب
2 . تخلیه شدن
3 . آبکش کردن
4 . تخلیه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
drain
/dreɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لوله فاضلاب
آبریز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبریز
1.The drain is blocked.
1. لوله فاضلاب گرفته است.
[فعل]
to drain
/dreɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: drained]
[گذشته: drained]
[گذشته کامل: drained]
صرف فعل
2
تخلیه شدن
خالی شدن
to drain away/off
تخلیه شدن
The water drained away slowly.
آب به آرامی تخلیه شد.
3
آبکش کردن
to drain something
چیزی را آبکش کردن
Drain and rinse the pasta.
پاستا را آبکش کن و (با آب) بشوی.
4
تخلیه کردن
خارج کردن
to drain something (from/out of something)
چیزی را تخلیه کردن (از چیزی)
1. Please drain the sink. It's full of dirty water.
1. لطفاً سینک (ظرفشویی) را تخلیه کن. پر از آب کثیف است.
2. We had to drain the oil out of the engine.
2. ما مجبور شدیم بنزین را از موتور تخلیه کنیم [خارج کنیم].
to drain something away/off
چیزی را خارج کردن [جدا کردن]
Drain off the excess fat from the meat.
چربی اضافی را از گوشت خارج کنید [جدا کنید].
تصاویر
کلمات نزدیک
dragoon
dragonhead
dragonfly
dragon boat
dragon
drainage
drainage canal
drained
drainer
draining board
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان