Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با ماشین دور شدن
2 . کسی را با ماشین بردن
3 . راندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to drive away
/dɹˈaɪv ɐwˈeɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: drove away]
[گذشته: drove away]
[گذشته کامل: driven away]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با ماشین دور شدن
با ماشین رفتن
1.We heard him drive away.
1. ما شنیدیم که با ماشین دور شد.
2
کسی را با ماشین بردن
3
راندن
فراری دادن، دور نگه داشتن
1.Her constant nagging drove him away.
1. غر زدنهای مدامش او را فراری داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
drive at
drive a car
drive
dripping
drip-dry
drive back
drive bay
drive crazy
drive fast
drive in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان