[اسم]

ecstasy

/ˈekstəsi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اکستازی قرص اکس

معادل ها در دیکشنری فارسی: وجد
مترادف و متضاد E
  • 1.She had taken an ecstasy.
    1. او قرص اکستازی خورده بود.

2 جذبه خلسه

معادل ها در دیکشنری فارسی: جذبه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان