[اسم]

effervescence

/ˌefərˈvesns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گاز (مایعات)

مترادف و متضاد fizz
the effervescence of Coke
گاز (نوشابه) کوکاکولا

2 اشتیاق شور و شوق

approving
مترادف و متضاد enthusiasm vivacity
  • 1.He was filled with effervescence.
    1. او مملو از اشتیاق بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان