[صفت]

emotional

/ɪˈmoʊʃənəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more emotional] [حالت عالی: most emotional]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احساسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: احساساتی بااحساس هیجانی عاطفی
  • 1.My doctor said the problem was more emotional than physical.
    1. پزشکم گفت که مشکل بیشتر احساسی است تا جسمی.
a child's emotional development
رشد احساسی یک کودک

2 پرشور پراحساس، احساساتی

an emotional speech
یک سخنرانی پرشور
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان