[اسم]

entrée

/ˈɑntreɪ/
قابل شمارش

1 غذای اصلی

مترادف و متضاد main course
  • 1.We had steak as an entrée.
    1. ما برای غذای اصلی استیک خوردیم.

2 اجازه ورود حق ورود، اذن دخول

معادل ها در دیکشنری فارسی: اذن دخول
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان