[اسم]

entry

/ˈen.tri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 راه ورود ورودیه

معادل ها در دیکشنری فارسی: هال
  • 1.A flock of sheep blocked our entry to the village.
    1. یک گله گوسفند راه ورود ما به روستا را بستند.
  • 2.They block the entry of the HIV virus into the cells.
    2. آن‌ها راه ورود ویروس HIV به سلول‌ها را مسدود کردند.

2 شرکت‌کننده (در مسابقه)

مترادف و متضاد competitor contestant player
  • 1.The winning entry will be published in next month's issue.
    1. شرکت‌کنندگان برنده در نسخه ماه بعد منتشر خواهند شد.
entries for the soccer competition
شرکت‌کنندگان (در) مسابقه فوتبال
  • He is one of the best entries for the soccer competition.
    او یکی از بهترین شرکت‌کنندگان در مسابقه فوتبال است.

3 مدخل

معادل ها در دیکشنری فارسی: مدخل
  • 1.There is no entry in his diary for that day.
    1. هیچ مدخلی در دفتر خاطرات او برای آن روز وجود ندارد.
an encyclopedia entry
مدخل دانشنامه
  • There are over 20,000 encyclopedia entries here.
    بیش از 20 هزار مدخل دانشنامه در این جا وجود دارد.

4 ورود

معادل ها در دیکشنری فارسی: دخول
Entry requirements
الزامات ورود
  • There are no special entry requirements for the module.
    برای این ماژول هیچ الزامات ورود خاصی وجود ندارد.
No entry!
ورود ممنوع!
  • No Entry - restricted area for army personnel only.
    ورود ممنوع! اینجا منطقه‌ای محافظت‌شده فقط برای کارکنان است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان