[اسم]

entrepreneur

/ˌɑːntrəprəˈnɜːr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارآفرین موسس شرکت

معادل ها در دیکشنری فارسی: کارآفرین
  • 1.He was one of the entrepreneurs of the 80s who made their money in property.
    1. او یکی از کارآفرین های دهه هشتادی است که پولش را در املاک به دست آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان