[فعل]

to err

/er/
فعل ناگذر
[گذشته: erred] [گذشته: erred] [گذشته کامل: erred]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خطا کردن مرتکب اشتباه شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشتباه کردن خطا کردن
formal old use
  • 1.The pilot erred in his estimate of the time it would take to make the trip.
    1. خلبان در تخمین زمان لازم برای انجام سفر مرتکب اشتباه شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان