Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لازم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
essential
/ɪˈsɛnʃəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more essential]
[حالت عالی: most essential]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لازم
ضروری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ملزوم
ضروری
لازم
مترادف و متضاد
basic
crucial
necessary
vital
inessential
optional
secondary
unimportant
1.It is essential that we follow the road map.
1. لازم است که ما نقشه جاده را دنبال کنیم.
2.Several layers of thin clothing are essential to keeping warm in frigid climates.
2. چند لایه لباس نازک لازم است تا در هوای بسیار سرد گرم بمانیم.
3.The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening.
3. مواد لازم برای تهیه کیک آرد، شکر و روغن است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
essay
esquimau
espresso maker
espresso machine
espresso
establish
estate
estate agency
estate agent
estate car
کلمات نزدیک
essence
essayist
essay typing
essay
esprit de corps
essentially
establish
establish a timeline
established
establishment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان