[صفت]

euphoric

/juˈfɔrɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more euphoric] [حالت عالی: most euphoric]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مسرور خرسند، سرخوش

معادل ها در دیکشنری فارسی: نشئه
مترادف و متضاد ecstatic elated joyful jubilant miserable
  • 1.I was euphoric when I found out that my sister had given birth to twins.
    1. مسرور بودم زمانی که فهمیدم خواهرم دو قلو به دنیا آورده بود [زاییده بود].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان