Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دستیار اجرایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
executive assistant
/ɪgˈzɛkjətɪv əˈsɪstənt/
قابل شمارش
1
دستیار اجرایی
منشی
1.She is my new executive assistant.
1. او دستیار اجرایی جدیدم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
executive
executioner
execution
execute
executable
executive branch
executive committee
executor
exegesis
exemplary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان