[اسم]

exhibition

/ˌeksəˈbɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نمایشگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: نمایشگاه
مترادف و متضاد display show
  • 1.There's a new exhibition of sculpture on at the main gallery.
    1. یک نمایشگاه جدید مجسمه در گالری اصلی برپا است.
to visit an exhibition
به نمایشگاه رفتن [از یک نمایشگاه دیدن کردن]

2 نمایش ارائه

معادل ها در دیکشنری فارسی: نمایش
مترادف و متضاد display show
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان