[صفت]

exotic

/ɪgˈzɑtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more exotic] [حالت عالی: most exotic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عجیب‌غریب خاص، بیگانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: ناشناخته
  • 1.She travels to all kinds of exotic locations all over the world.
    1. او به تمام نقاط عجیب‌غریب دنیا سفر می‌کند.
  • 2.Wherever does he get the money from to go on all these exotic journeys?
    2. او از کجا پول رفتن به این سفرهای خاص را درمی‌آورد؟
exotic designs
طراحی‌های خاص
exotic flowers
گل‌های عجیب‌غریب
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان