Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . در معرض (خطر، انتقاد و...)
2 . (فضای) باز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
exposed
/ɪkˈspoʊzd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more exposed]
[حالت عالی: most exposed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
در معرض (خطر، انتقاد و...)
بیپناه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برملا
1.The old fort was very exposed.
1. دژ قدیمی بسیار در معرض (خطر) بود.
2
(فضای) باز
بدون سرپناه
1.The cottage is in a very exposed position on the top of a hill.
1. کلبه در یک فضای باز روی یک تپه قرار دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
expose
exporter
exported
export
exponentially
exposition
expository
expostulate
exposure
exposure therapy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان