[اسم]

exposure

/ɪkˈspoʊʒər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 در معرض‌گذاری دسترسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: معرض
  • 1.Many young children now have exposure to computers in the home.
    1. خیلی از کودکان امروزه در خانه دسترسی به کامپیوتر دارند.
prolonged exposure to harmful radiation
در معرض‌گذاری طولانی با پرتوهای خطرناک

2 نوردهی (عکاسی و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نوردهی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان