[فعل]

to fend off

/fɛnd ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: fended off] [گذشته: fended off] [گذشته کامل: fended off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دفاع کردن پس زدن، دفع کردن

  • 1.Dave spent all night fending off bugs instead of sleeping.
    1. "دیو" تمام شب به جای خوابیدن مشغول پس زدن حشره‌ها بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان