[فعل]

to finesse

/fɪˈnɛs/
فعل گذرا
[گذشته: finessed] [گذشته: finessed] [گذشته کامل: finessed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با مهارت حل کردن با ظرافت و زیرکی انجام دادن

  • 1.Engineers decided that the problem could be finessed by using lighter materials.
    1. مهندسان تصمیم گرفتند که آن مشکل بوسیله بکارگیری مواد سبکتر، با ظرافت و زیرکی قابل حل است.
[اسم]

finesse

/fɪˈnɛs/
غیرقابل شمارش

2 ظرافت

معادل ها در دیکشنری فارسی: ظرافت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان