[اسم]

fireman

/ˈfaɪrmən/
قابل شمارش
[جمع: firemen]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آتش‌نشان مامور آتش‌نشانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آتش‌نشان
مترادف و متضاد firefighter
  • 1.My father was a fireman.
    1. پدرم یک آتش‌نشان بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان