[اسم]

flotsam

/ˈflɑːtsəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تخته‌پاره (شناور در آب) کشتی‌پاره

معادل ها در دیکشنری فارسی: تخته‌پاره
  • 1.The beaches are wide and filled with interesting flotsam and jetsam.
    1. سواحل وسیع و پر از تخته‌پاره‌ها و اشیای دور انداخته‌شده جالب هستند.

2 خرت و پرت آت و آشغال

3 آدم ولگرد آدم بی‌خانمان

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان