[اسم]

flour

/ˈflaʊər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آرد

معادل ها در دیکشنری فارسی: آرد
  • 1.Add the flour to the eggs and milk.
    1. آرد را به تخم‌مرغ و شیر اضافه کن.
  • 2.Wholemeal flour is more nutritious than white flour.
    2. آرد گندم سبوس‌دار از آرد سفید مقوی‌تر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان