Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مورد تمسخر قرار دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to flout
/flaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: flouted]
[گذشته: flouted]
[گذشته کامل: flouted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مورد تمسخر قرار دادن
زیر پا گذاشتن، اهانت کردن
مترادف و متضاد
defy
scoff
scorn
1.I flouted the school’s dress code.
1. من قانون لباس مدرسه را زیر پا گذاشتم.
2.Motorists regularly flout the law.
2. موتورسوارها مرتب قانون را مورد تمسخر قرار می دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
flourishing
flourish
flour
flounder
flounce
flow
flow chart
flower
flower arranging
flower bed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان