Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مهآلود
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
foggy
/ˈfɔːg.i/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: foggier]
[حالت عالی: foggiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مهآلود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهآلود
مترادف و متضاد
hazy
misty
murky
clear
1.He was driving much too fast for the foggy conditions.
1. علیرغم شرایط (آبوهوایی) مهآلود، او داشت خیلی سریع میراند.
2.It was a cold, foggy day.
2. یک روز سرد و مهآلود بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fog up
fog
foe
focused
focus on
foil
fold
fold in
fold up
folder
کلمات نزدیک
fogbound
fog reduces visibility.
fog is made up of tiny particles of water that hang low in the air.
fog increases humidity.
fog
foghorn
foglamp
foible
foil
foist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان