[اسم]

folk

/foʊk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موسیقی فولکلور موسیقی محلی، بومی

  • 1.Folk songs are romantic.
    1. ترانه‌های فولکلور عاشقانه هستند.

2 مردم مردمان

معادل ها در دیکشنری فارسی: مردم قوم
مترادف و متضاد people
  • 1.I'm going home to see my folks next weekend.
    1. آخر هفته بعد می‌روم خانه تا خانواده‌ام را ببینم.
  • 2.Some folks don't like foreigners.
    2. برخی مردم [افراد] از خارجی‌ها خوششان نمی‌آید.

3 خانواده فامیل، اقوام

  • 1.I'm going home to see my folks next weekend.
    1. آخر هفته بعد می‌روم خانه تا خانواده‌ام را ببینم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان