Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پاپوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
footwear
/ˈfʊtwer/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پاپوش
کفش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاپوش
1.Be sure to wear the correct footwear to prevent injuries to your feet.
1. اطمینان حاصل کنید که پاپوش مناسبی به پا داشته باشید تا از آسیب به پاهایتان جلوگیری کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
footway
footstool
footstep
footsie
footrest
footwork
for
for a change
for a song
for a start
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان