Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برای مدتی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
for a while
/fɔr ə waɪl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برای مدتی
به مدتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چندی
1.the baby was quiet for a while.
1. آن بچه برای مدتی ساکت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
for a start
for a song
for a change
for
footwork
for certain
for corn sake!
for days
for ever
for example
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان