[صفت]

foremost

/ˈfɔːrmoʊst/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مهم‌ترین بهترین، برترین

  • 1.Rostropovich was long considered the world’s foremost cellist.
    1. "راستروپوویچ" مدت‌ها بهترین ویولنسل‌نوازهای دنیا شناخته می‌شد.
[قید]

foremost

/ˈfɔːrmoʊst/
غیرقابل مقایسه

2 در درجه اول

معادل ها در دیکشنری فارسی: نخست
  • 1.He does a little teaching, but first and foremost he's a writer.
    1. او کمی تدریس می‌کند، اما در درجه اول یک نویسنده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان