Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرداخت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to fork out
/fɔrk aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: forked out]
[گذشته: forked out]
[گذشته کامل: forked out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پرداخت کردن
informal
مترادف و متضاد
cough up
pay
1.We've forked out a small fortune on their education.
1. ما سرمایه کمی برای تحصیلات آنها پرداخت کردهایم.
2.You need to fork out the money right now.
2. باید همین الان پول را پرداخت کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
fork money out
fork
forgotten
forgo
forgiving
fork over
fork-lift truck
forkball
forked
forklift truck
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان