[صفت]

forgiving

/fərˈɡɪvɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more forgiving] [حالت عالی: most forgiving]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باگذشت مهربان

  • 1.She had not inherited her mother's forgiving nature.
    1. او ذات باگذشت مادرش را به ارث نبرده بود.

2 مناسب و بی‌خطر

  • 1.Snow is a forgiving surface on which to fall.
    1. برف، سطحی مناسب و بی‌خطر برای افتادن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان