[اسم]

forgiveness

/fərˈgɪvnəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بخشش گذشت، عفو

معادل ها در دیکشنری فارسی: آمرزش بخشش مغفرت عفو گذشت
  • 1.He begged for forgiveness.
    1. او برای بخشش [عفو] التماس کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان