Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهجلو
2 . به بعد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
forth
/fɔːrθ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهجلو
به (طرف) بیرون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیش
1.Water gushed forth from a hole in the rock.
1. آب از سوراخی در صخره با فشار بیرون ریخت.
2
به بعد
1.From that day forth she became my friend.
1. از آن روز به بعد، او دوست من شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
forte
fort
forswear
forsake
fornication
forthcoming
forthright
forthwith
fortieth
fortification
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان