Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پول کلان
2 . بخت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
fortune
/ˈfɔːr.tʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پول کلان
مبلغ هنگفت
1.He lost a fortune gambling.
1. او پول کلانی را در قمار از دست داد.
2.His clothes cost a fortune.
2. لباسهای او مبلغ هنگفتی قیمت دارند.
3.She made a fortune selling her story to the newspapers.
3. او پول کلانی با فروش داستانش به روزنامهها بهدست آورد.
2
بخت
شانس، اقبال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اقبال
بخت
طالع
1.I had the good fortune to meet her.
1. از بخت خوبم با او ملاقات کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fortunately
fortunate
fortuitous
fortress
fortran
fortune cookie
fortune-teller
fortune-telling
forty
forty winks
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان