[فعل]

to found

/faʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: founded] [گذشته: founded] [گذشته کامل: founded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بنا نهادن تاسیس کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بنیاد نهادن پی افکندن تاسیس کردن
  • 1.Boston was founded in 1630 by Puritan colonists from England.
    1. بوستون در سال 1630 توسط پیوریتن های استعمارگر انگلیسی بنا نهاده شد.
  • 2.She left a large sum of money in her will to found a wildlife sanctuary.
    2. او برایش مبلغ زیادی به ارث گذاشت تا او بتواند پناهگاه حیوانات تاسیس کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان