[اسم]

foundation

/faʊnˈdeɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کرم زیرساز کرم پودر

  • 1.Apply moisturizer a few minutes before using foundation.
    1. چند دقیقه قبل از استفاده از کرم‌پودر، از مرطوب‌کننده استفاده کنید.
  • 2.She usually uses foundation cream before putting on face powder.
    2. او معمولا قبل از زدن پنکک از کرم زیرساز استفاده می‌کند.

2 پی (ساختمان) شالوده، اسکلت

معادل ها در دیکشنری فارسی: بستر پایه پی شالوده
  • 1.The builders are now beginning to lay the foundations of the new school.
    1. بناها در حال حاضر دارند اسکلت بنای مدرسه جدید را پی‌ریزی می‌کنند.
  • 2.The foundation of the house is built from concrete.
    2. پی خانه از سیمان ساخته شده است.

3 تاسیس بنیان

معادل ها در دیکشنری فارسی: برپایی تاسیس تشکیل
  • 1.The organization has grown enormously since its foundation in 1955.
    1. سازمان از زمان تاسیسش در سال 1955 رشد زیادی کرده است.
foundation of something
تاسیس چیزی
  • The foundation of the company was done as soon as possible.
    تاسیس آن شرکت به محض ممکن صورت گرفت.

4 موسسه بنیاد

  • 1.You may be able to get support from an arts foundation.
    1. ممکن است بتوانی برای یک موسسه هنری حمایت جلب کنی.
charitable foundation
موسسه خیریه
  • She was now executive director of a large charitable foundation.
    حالا او مدیرعامل یک موسسه خیریه بزرگ بود.

5 اساس پایه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اُس اساس بنیاد مبنا کیان
  • 1.That theory has no foundation.
    1. آن نظریه هیچ اساسی ندارد.
  • 2.Those skills are a good foundation for learning other subjects.
    2. آن مهارت‌ها پایه خوبی برای یادگیری دیگر موضوعات است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان