Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چهارم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
fourth
/fɔːrθ/
غیرقابل مقایسه
1
چهارم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چهارم
1.Daniel finished fourth in the race.
1. "دنیل" در مسابقه چهارم شد.
2.My birthday is on the fourth of December.
2. تولد من روز چهارم دسامبر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fourteenth
fourteen
foursome
fourfold
four-wheeler
fourth of july
fourthly
fowl
fowler
fox
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان